خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ- مرجان شیخی: نورلان زارلو عکاس استرالیایی که به تازگی کتابی را با عنوان «Persia to Iran» منتشر کرده است که حاصل سفرش به ایران و دیدار از بخشهای مختلف ایران و عکاسی از آنهاست. آنچه در ادامه میخوانیم گفتگوی مهر با نورلان زارلو است.
آقای زارلو، لطفا در مورد اینکه چگونه به رشته عکاسی در سفر گرایش پیدا کردید بگویید.
علاقه شدید به رشته های فلسفه و جامعه شناسی، مرا به سیر و سفر و تحقیق در مورد فرهنگ های مختلف واداشت. همچنین، دوربین عکاسیام در طول گشت و گذارهای متعدد همسفر من بود و اینگونه شد که خودم را در رشته عکاسی در سفر یافتم. هدف اصلی من ثبت و طبقه بندی چیزهایی بوده که در فرهنگ های مختلف میبینم. برخی از این عناصر مربوط به گذشته و مابقی متعلق به عصر کنونی هستند.
ایده گردآوری و نگارش مجموعه «پارس تا ایران» (Persia to Iran) از کجا آمد؟
ایده نوشتن این کتاب زمانی به ذهنم رسید که به دیدار رایزن فرهنگی ایران در استرالیا رفتم. توجه داشته باشید که حرفه من عکاسی و برگزاری نمایشگاه است و نویسنده یا مولف نیستم. دو یا سه سال پیش بود که به سفارت ایران در استرالیا رفتم تا هماهنگیهای لازم را برای بازدید از ایران انجام دهم. قبل از آن در سال ۲۰۱۱، سفیر ایران را به یکی از نمایشگاه های خودم در شهر سیدنی دعوت کرده بودم. در آن نمایشگاه که بخشی از یک فستیوال بزرگ بود، بیشتر آثار من به موضوع ایران اختصاص داشت. آقای سفیر دعوت مرا پذیرفتند و سرانجام مرا به آقای محسن ابوطالبی معرفی کردند. ایشان رایزن فرهنگی ایران در سفارت ایران در شهر کانابرا بودند که تازه به آن سمت منصوب شده بودند. همکاری من و آقای ابوطالبی قوی تر شد به این دلیل که ایشان قبلا در سفارت ارمنستان مشغول بودند و با توجه به اینکه من اصالتا اهل ارمنستان هستم نکات مشترک زیادی با هم داشتیم.
سپس در طول یک نمایشگاه دیگر در گالری هنری ولز جنوبی، که یک مرکز هنری بسیار مهم محسوب میشود، به مدت یک ساعت در مورد تجربیات خودم از سفر به ایران با استفاده از اسلاید های مرتبط صحبت کردم. اتفاقا، سفیر وقت ایران و آقای ابوطالبی نیز در جلسه حضور داشتند. سرانجام زمانی که برای بازدید ایران به سفارت رفته بودم، آقای ابوطالبی به من پیشنهاد کردند که کتابی بنویسم که حاوی تصاویر و توضیحات مربوط به ایران باشد. قبلا هیچگاه به این موضوع فکر نکرده بودم. حدود ده ماه زمان صرف کردم تا قطعه عکس ها را طبقه بندی کنم و اطلاعات را گردآوری کنم تا اینکه بعد از یک سال موفق به چاپ کتاب شدم. من به سفارت ایران در استرالیا افتخار می کنم از آنجا که مرا در تهیه کتاب پشتیبانی مالی کردند.
کتاب عکس «پارس تا ایران» در واقع فقط سفری در میان بناهای تاریخی نیست، بلکه سفری از میان زمان است. لطفا درباره فرآیند کارتان و چگونگی عکاسی از مکان ها و بناهای تاریخی توضیح دهید.
همانطور که گفتم من بسیار به جامعه شناسی علاقه دارم. من اخلاق و زیبایی شناسی را نیز دوست دارم. وقتی این زمینه های مطالعاتی را با یکدیگر ترکیب کردم ناگهان به تاریخ علاقمند شدم و مستندسازی مکان های تاریخی را آغاز کردم.
شما به ماکو، ارومیه، اصفهان، تهران و چند شهر دیگر سفر کرده اید. از میان عکس های گرفته شده در این شهرها کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
درست مانند این است که بپرسید کدام یک از فرزندانم را بیشتر دوست دارم. انتخاب یکی از آنها بسیار سخت است چون وقتی در حال عکاسی بودم هر جایی حس مخصوص خود را داشت. زیبایی و قدمت اصفهان مرا مسحور کرده بود. شیراز روح هویت پارسی است و تهران پایتخت ایران است اما در شهر قدیمی یزد بسیار راحت بودم پس اگر بخواهم فقط یکی از شهرها را انتخاب کنم یزد را انتخاب می کنم.
می توانید درباره مراحلی که برای عکاسی از این بناهای تاریخی طی کردید توضیح بدهید؟
من فقط به عنوان یک توریست وارد ایران شدم و سفرم را برنامه ریزی کردم. من به دلیل پیشینه خانوادگی ارمنی با افراد بسیاری در ایران آشنایی دارم و دوستان ایرانی بسیاری نیز دارم. برنامه ریزی من برای سفرم این بود که از ارومیه آغاز کنم و سپس تمام ایران را بگردم.
چالش برانگیزترین عکسی که گرفته اید؟
بزرگترین چالش در عکاسی از بناهای تاریخی حضور پرشمار توریست هاست. من ترجیح می دهم مردم در عکس هایم حضور نداشته باشند چرا که می خواهم عکس هایم بدون زمان باشند. چون وقتی افراد در تصاویر حضور دارند، همین حضور آنها به گونه ای واقعیت زمان را نشان می دهد در حالی که من می خواهم عکس ها را بدون زمان بگیرم.
سفر شما چقدر طول کشید؟
من ۲۰ روز در ایران بودم و عکاسی برای کتابم ۱۸ روز طول کشید. من به جاهای دوری سفر کردم تا این عکس ها را بگیرم.
طی سفرتان به ایران، آیا از برخوردهایی که با مردم محلی داشتید خاطره جالبی در ذهن دارید؟
بله اتفاقا خاطره های جالب زیادی از ایران دارم. مردم ایران گرم ترین و صمیمی ترین مردمی هستند که با آن ها برخورد داشته ام. افراد زیادی در ایران برای کمک به من حاضرند و وقتی بابت گرفتن وقتشان عذرخواهی می کنم، می گویند حرفش را هم نزن! ما این را وظیفه خود می دانیم که به مهمان هایمان کمک کنیم. یکی از این خاطره ها که احتمالا هرگز فراموشش نخواهم کرد به کرمان مربوط می شود. در برنامه ام بود که به ماهان (۳۵ کیلومتری جنوب کرمان) بروم و از آرامگاه شاه نعمت الله ولی عکسبرداری کنم. برای رفتن به آنجا نیاز به تاکسی بود اما آن روز جمعه بود و اکثر جاها بسته بود. برای همین از مردی که دختر ۸، ۹ ساله ای همسن دختر خودم همراهش بود با فارسی دست و پا شکسته ای که میدانستم، سوال پرسیدم. آخر سر فهمیدم از جایی که ایستاده بودم تا ایستگاه تاکسی نیم ساعت پیاده روی لازم است. اما پنج دقیقه بعد، کل خانواده آن مرد با ماشین سر رسیدند و مرا سوار کردند و تا ایستگاه تاکسی رساندند. این تجربه حس فوق العاده خوبی به من داد چون من غریبه بودم و آن ها قرار نبود دیگر مرا ببینند اما با این حال برای کمک به من سنگ تمام گذاشتند.
توصیه شما به کسانی که می خواهند وارد عکاسی در سفر شوند، چیست؟
پشتکار کلید موفقیت در این زمینه است، اما باید توجه داشت که عکاسی در سفر به تنهایی ارزش خاصی ندارد. اگر فقط از مناطق زیبا و آدم های زیبا عکسبرداری کنید اما عکس هایتان حرفی برای گفتن نداشته باشند، در کارتان شکست می خورید. کاری که من موقع عکسبرادری انجام می دهم این است که اول عناصر فرهنگی و تاریخی را در موضوع عکسم پیدا میکنم. عکاسی نوعی زبان است که عکاسی در سفر بخشی از آن را شامل می شود. باید اول چیزی را که دوست دارید پیدا کنید و به دقت در موردش مطالعه کنید، آنگاه به عکس گرفتن از آن بپردازید. همانطور که گفتم، عکاسی باید به عنوان نوعی زبان با هدف انتقال مفاهیم تلقی شود. همانطور که نویسندگان از زبان برای نوشتن استفاده می کنند، عکاسان نیز برای بیان ایده های خود از زبان استفاده می کنند، اما اگر با عکس های خود چیزی را منتقل نکنید عملاً آن عکس ها به هیچ دردی نمی خورند.
ظاهراً شما در یک خانواده ارمنی در ترکیه متولد شده اید و اکنون در استرالیا زندگی می کنید. پیشینه شما هیچ تاثیری بر کار و روش نگاه شما به جهان از پشت دوربین نداشته است؟
پیشینه من ارمنی است و من به یکی از فرهنگ های باستانی در تاریخ جهان تعلق دارم. در واقع هم اکنون روبروی پرسپولیس نشسته ام و با شما صحبت می کنم. همانطور که می دانید، در راه پله جنوبی طراحی های حک شده ای از تصاویر نمایندگان کشورهای مختلف دیده می شود که هدیه ای در دستان خود دارند. هر بخش از این راه پله به یک ملت اختصاص داده شده، و با توجه به شمارش من ۱۸ ملت مختلف وجود دارد که یکی از آن ها مردم ارمنی هستند. من با توجه به پیشینه ام خیلی بیشتر از یک فرد عادی به تاریخ علاقه مند هستم و سعی می کنم این علاقه به تاریخ را در عکس های خود منعکس کنم.
شناخت قبلی شما از ایران با به دست آوردن تجربه دست اول از این کشور غنی از لحاظ فرهنگی و تاریخی، چگونه تغییر یافته است؟
فلسفه من این است که انتظار هیچ چیزی را نداشته باشم. بنابراین وقتی برای مشاهده یا تجربه چیزی جدید آماده می شوم حداقل انتظار را دارم. من نمی توانم از کتاب خواندن و یا فیلم دیدن چیزی عایدم شود چون آن ها زاویه محدودی از دنیا را به من عرضه می کنند، اما همیشه بهترین نظر را در مورد ایران داشته ام چرا که همیشه با ایرانیان مقیم استرالیا آشنا بودم. استرالیا نیز مانند ایران یک کشور چند فرهنگی است که در آن اقوام مختلف با هم زندگی می کنند. بسیار اتفاق می افتد که مثلا یکی از بهترین دوستان من ایرانی باشد، بنابراین خیلی با ایران آشنا هستم. ارتباط من با ایران یک چیز معمولی نیست. من همیشه مردم ایران را به عنوان مردمانی بسیار مهمان نواز شناخته ام و هنگامی که به اینجا آمدم و دیدم که چگونه مردم برای کمک به دیگران بدون شناخت آن ها یا داشتن توقعی مشتاق هستند، متوجه شدم که ایران با همه جا فرق دارد. فکر نمی کنم در هیچ فرهنگ دیگری که تا کنون با آن مواجه شده ام صمیمیت و مهمان نوازی ایرانی وجود داشته باشد. و درباره المانهای تاریخی متوجه شدم هر آنچه از این فرهنگ باستانی به جا مانده، توسط سازمان میراث فرهنگی کشور به خوبی نگهداری و مراقبت میشود. من علاقه بسیار زیادی به برنامههای میراث فرهنگی دارم و علاقمند به حفظ فرهنگها هستم. من معتقدم هر فرهنگی باید روی پای خود بایستد، نه اینکه ببیند دیگران چه چیزی به او دیکته میکنند؛ دریافتم که در ایران، این وجه در واقع بسیار منحصر به فرد است. از این لحاظ جای بسیار زیبایی برای حضور است.
چه تصویری از ایران میخواهید ارائه کنید؟ آیا میخواستید تصاویر حتی الامکان به واقعیت نزدیک باشند یا احیانا گوشه چشمی هم به حماسه و شکوه داشتید؟
در واقع بخشی از هر دو. به عنوان یک عکاس جهانگرد، بدون هیچ پیش زمینه و انتظاری به ایران آمدم. در کتابم، هر آنچه تجربه کردم را قرار دادم، هیچ چیز ساختگی، یا از لحاظ حماسی اغراق شده در آن وجود ندارد. با عکسهایی که گرفتهام، تصمیم را بر عهده مخاطب میگذارم. اما این را میتوانم بگویم که بعد از انتشار کتاب، برداشت و تصور خیلی از افراد از ایران، به خصوص افرادی که با آنها ارتباط دارم، تغییر کرده است. قرار است یک گروه توریستی را همین روزها و نیز سال آینده به ایران بیاورم. ضمنا در حال برنامه ریزی هستم که عکاسان بیشتری را با خودم به ایران بیاورم.
شما در بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران هم شرکت کردید. نظرتان درباره نمایشگاه چیست؟
باید اقرار کنم این نمایشگاه با فاصله زیاد یکی از بزرگترین نمایشگاههای کتابی است که دیدهام و مدیر نمایشگاه به من گفت بیش از ۲۰۰۰ غرفه در نمایگشاه وجود دارد! این رقم واقعا، واقعا زیاد است! من واقعا فکر می کنم سازماندهی چنین مجموعهای خیلی دشوار است. البته من فرصت نکردم همه غرفهها را بازدید کنم، فقط در سالن اصلی بودم. ترجمههای خوبی از آثار کلاسیک دیدم. برخی عناوین کتابهای غربی هم بود که انتظارش را نداشتم در اینجا آنها را ببینم. وجود برخی آثار کلاسیک روی غرفهها و همچنین تنوع بالای کتابها واقعا من را مبهوت کرد. میزان تنوعی که دیدم شگفتانگیز بود.
آیا هر علاقمندی میتواند ترجمه کتاب «پارس تا ایران» را در ایران تهیه کند؟ نسخه انگلیسی آن را چطور؟
هنوز در ایران موجود نیست، اما در حال مذاکره با چند بنگاه هستم تا در ترجمه کتاب به فارسی مشارکت کنند. نمیتوانم پیشبینی کنم که نتیجه اش چه خواهد بود، اما بسیار خوشحال خواهم شد که ناشری برای انتشار کتاب پیدا کنم.
نظر شما